Misinform

ˌmɪsɪnˈfɔːrm ˌmɪsɪnˈfɔːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive C1
گمراه کردن، اطلاع غیرصحیح دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He was misinformed as to the true cause of his father's death.
- درمورد علت واقعی مرگ پدرش به او اطلاعات غلط داده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misinform

  1. verb give wrong information intentionally
    Synonyms: bait and switch, cover up, deceive, disinform, doublespeak, double-talk, lead astray, lie, misdirect, misguide, mislead, misstate, mousetrap, pervert, prevaricate, put on, put on an act, put on false front, put up smoke screen, signify, string along, wrong steer
    Antonyms: inform, tell all

لغات هم‌خانواده misinform

ارجاع به لغت misinform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misinform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misinform

لغات نزدیک misinform

پیشنهاد بهبود معانی