دلتنگی برای میهن، احساس غربت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt a sudden pang of nostalgia for her mother.
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.
his nostalgia for the happy days of his youth
یاد کردن حسرتآمیز او از روزهای خوش جوانی
He is very nostalgic for his parents.
او خیلی دلش برای پدر و مادرش تنگ شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nostalgia» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nostalgia