فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Sighted

ˈsaɪtɪd ˈsaɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    sights
  • وجه وصفی حال:

    sighting
ذخیره در لغات برگزیده

معنی و نمونه‌جمله

adjective
درجه‌دار، دیددار، بینا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- farsighted
- دوربین، مال‌اندیش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sighted

  1. adjective noticed
    Synonyms:
    seen located in-sight
  1. adjective able to see
    Antonyms:
    blind

لغات هم‌خانواده sighted

  • verb - transitive
    sight

ارجاع به لغت sighted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sighted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sighted

لغات نزدیک sighted

پیشنهاد بهبود معانی