شکل جمع:
sightingsمشاهده، رؤیت (بهویژه چیز نادر یا غیرعادی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sighting of a comet thrilled the scientific community.
مشاهدهی ستارهی دنبالهدار جامعهی علمی را به وجد آورد.
The hiker reported the sighting of a rare bird in the forest.
این کوهنورد از رؤیت پرندهای کمیاب در جنگل خبر داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sighting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sighting