فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sighting

ˈsaɪtɪŋ ˈsaɪtɪŋ

شکل جمع:

sightings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مشاهده، رؤیت (به‌ویژه چیز نادر یا غیرعادی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The sighting of a comet thrilled the scientific community.

مشاهده‌ی ستاره‌ی دنباله‌دار جامعه‌ی علمی را به وجد آورد.

The hiker reported the sighting of a rare bird in the forest.

این کوهنورد از رؤیت پرنده‌ای کمیاب در جنگل خبر داد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده sighting

  • verb - transitive
    sight

ارجاع به لغت sighting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sighting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sighting

لغات نزدیک sighting

پیشنهاد بهبود معانی