آخرین به‌روزرسانی:

Sighting

ˈsaɪtɪŋ ˈsaɪtɪŋ

شکل جمع:

sightings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مشاهده، رؤیت (به‌ویژه چیز نادر یا غیرعادی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The sighting of a comet thrilled the scientific community.

مشاهده‌ی ستاره‌ی دنباله‌دار جامعه‌ی علمی را به وجد آورد.

The hiker reported the sighting of a rare bird in the forest.

این کوهنورد از رؤیت پرنده‌ای کمیاب در جنگل خبر داد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده sighting

ارجاع به لغت sighting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sighting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sighting

لغات نزدیک sighting

پیشنهاد بهبود معانی