Uninterruptedly

ʌnˌɪnt̬əˈrʌptɪdli ʌnˌɪntrˈʌptɪdli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور مداوم، به‌طور بی‌وقفه، به‌طور پیوسته، به‌طور متوالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She spoke uninterruptedly, without notes, for 45 minutes.
- او به‌طور بی‌وقفه و بدون یادداشت به مدت ۴۵ دقیقه صحبت کرد.
- GDP has grown uninterruptedly since 1988.
- میزان تولید ناخالص داخلی از سال ۱۹۸۸ به‌طور مداوم رشد کرده است.
- The rain fell uninterruptedly for days, causing widespread flooding in the area.
- باران چندین روز به‌طور پیوسته بارید و باعث جاری شدن سیل گسترده‌ای در این منطقه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده uninterruptedly

ارجاع به لغت uninterruptedly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uninterruptedly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uninterruptedly

لغات نزدیک uninterruptedly

پیشنهاد بهبود معانی