با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Caterpillar

    ˈkæt̬ərpɪlər ˈkætəˌpɪlə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      caterpillars

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    جانورشناسی حشره‌شناسی کرم پیله‌ساز، غنج، کرم حشره، کرم صدپا، کرم صدپای پیله‌ساز، کاترپیلار
    لیست لغات مرتبط با جانورشناسی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The caterpillar crawled slowly across the green leaf.
    - کرم پیله‌ساز به‌آرامی روی برگ سبز خزید.
    - She watched the caterpillar munching the foliage.
    - او کرم صدپا را تماشا کرد که شاخ‌وبرگ‌ها را می‌جوید.
    noun countable
    نام تجاری (محصولات) کاترپیلار (شامل تراکتورهای زنجیری، بیل‌های هیدرولیکی، بکهولودرها، گریدر، دامپ‌تراک، لودر، تراکتورهای کشاورزی، موتورهای دیزلی، موتورهای گازی و توربین‌های گازی می‌باشد.)
    - The caterpillar easily traversed the muddy terrain.
    - کاترپیلار به‌راحتی از زمین گل‌آلود عبور کرد.
    - He operated the caterpillar with precision and skill.
    - او کاترپیلار را با دقت و مهارت می‌راند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد caterpillar

    1. noun A large tracked vehicle that is propelled by two endless metal belts; frequently used for moving earth in construction and farm work
      Synonyms: butterfly, canker, cat, larva, moth, tractor, nympha, woolly-bear, worm

    ارجاع به لغت caterpillar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «caterpillar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caterpillar

    لغات نزدیک caterpillar

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی