آخرین به‌روزرسانی:

Banquet

ˈbæŋkwɪt ˈbæŋkwɪt

شکل جمع:

banquets

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb countable

مهمانی، ضیافت، مهمان کردن، سور، بزم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

They banqueted until two.

تا ساعت دو عیش و نوش کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد banquet

  1. noun formal dinner, usually ceremonial
    Synonyms:
    meal feast treat reception spread repast festivity fete regale

ارجاع به لغت banquet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «banquet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/banquet

لغات نزدیک banquet

پیشنهاد بهبود معانی