Repast

rɪˈpæst rɪˈpɑːst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

خوراک، ضیافت، غذا خوردن، وقت غذاخوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a delicious repast of meat and rice
- خوراک دلچسبی از گوشت و برنج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repast

  1. noun meal
    Synonyms:
    food eats chow snack feed grub spread feast fare mess refreshment refection victuals

ارجاع به لغت repast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repast

لغات نزدیک repast

پیشنهاد بهبود معانی