بازگشت به میهن، بازگرداندن به وطن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the war, repatriation of prisoners of war became a top priority.
پساز جنگ، بازگرداندن اسیران جنگی به میهن به اولویت اصلی تبدیل شد.
The museum agreed to the repatriation of ancient artifacts to their country of origin.
موزه با بازگرداندن آثار باستانی به کشور مبدأ موافقت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repatriation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repatriation