امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Repatriate

ˌriːˈpeɪtrieɪt riːˈpætrieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    repatriated
  • شکل سوم:

    repatriated
  • سوم‌شخص مفرد:

    repatriates
  • وجه وصفی حال:

    repatriating
  • شکل جمع:

    repatriates

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb
به میهن خود برگرداندن، به میهن خود برگشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to repatriate prisoners of war
- اسیران جنگ را به میهن خود بازگرداندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repatriate

  1. verb Admit back into the country
    Antonyms: expatriate

ارجاع به لغت repatriate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repatriate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repatriate

لغات نزدیک repatriate

پیشنهاد بهبود معانی