درهملولیده، پراکنده، درهمبرهم، شلوغ، سرگردان، بیهدف، بینظم، بیجهت
A milling crowd of protesters gathered in front of the government building, chanting slogans.
جمعیت پراکندهی معترضان در مقابل ساختمان دولتی جمع شده بودند و شعار میدادند.
The milling students gathered around the notice board, trying to read the new announcements.
دانشآموزان درهملولیده دور تختهی اعلانات جمع شده بودند و سعی میکردند که اعلانهای جدید را بخوانند.
فرزکاری (فرایند استفاده از دستگاههای فرز برای برش دادن یا شکل دادن به فلزات، چوب یا سایر مواد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Milling is an essential process in the manufacturing of mechanical components.
فرزکاری فرایندی اساسی در تولید قطعات مکانیکی است.
Milling is commonly used to produce flat surfaces, slots, and holes in materials.
فرزکاری معمولاً برای تولید سطوح صاف، شیارها و حفرهها در مواد مختلف استفاده میشود.
آسیابکاری، آسیاکاری (فرایند خرد کردن دانههای غلات یا مواد مشابه و تبدیل آنها به آرد یا پودر)
After milling, the grain is sifted to remove any impurities.
پساز آسیابکاری، دانهها الک میشوند تا ناخالصیها از بین بروند.
Modern milling techniques allow for the production of a wide range of flour types.
تکنیکهای مدرن آسیابکاری امکان تولید انواع مختلف آرد را فراهم میکند.
کنگرهسازی، دندانهسازی (فرایند ایجاد چینخوردگیها یا دندانههای برجسته روی لبهی سکهها)
Older coins often have a more pronounced milling compared to modern ones.
سکههای قدیمی معمولاً کنگرهسازی برجستهتری نسبت به سکههای مدرن دارند.
The milling process on coins helps to identify the official currency and ensure security.
فرایند دندانهسازی روی سکهها به شناسایی ارز رسمی و تأمین امنیت آن کمک میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «milling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/milling