فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deform

dɪˈfɔːrm dɪˈfɔːm

گذشته‌ی ساده:

deformed

شکل سوم:

deformed

سوم‌شخص مفرد:

deforms

وجه وصفی حال:

deforming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

زشت کردن، کج و معوج کردن، بدشکل کردن، از شکل انداختن، دشدیسه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Tight shoes can deform feet.

کفش تنگ می‌تواند پاها را از ریخت بیندازد.

This drug may have caused deformed babies.

احتمالاً این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His spine is deformed.

ستون فقرات او کج و معوج است.

Some painters deform every thing they paint.

برخی نقاش‌ها هرچه را که می‌کشند، زشت می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deform

  1. verb distort, disfigure
    Synonyms:
    damage injure spoil mar impair twist deface misshape warp contort mangle mutilate ruin blemish batter flaw cripple malform skew buckle grimace gnarl knot wince
    Antonyms:
    improve beautify

ارجاع به لغت deform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deform

لغات نزدیک deform

پیشنهاد بهبود معانی