گذشتهی ساده:
deformedشکل سوم:
deformedسومشخص مفرد:
deformsوجه وصفی حال:
deformingزشت کردن، کج و معوج کردن، بدشکل کردن، از شکل انداختن، دشدیسه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Tight shoes can deform feet.
کفش تنگ میتواند پاها را از ریخت بیندازد.
This drug may have caused deformed babies.
احتمالاً این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.
His spine is deformed.
ستون فقرات او کج و معوج است.
Some painters deform every thing they paint.
برخی نقاشها هرچه را که میکشند، زشت میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deform» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deform