فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Deform

dɪˈfɔːrm dɪˈfɔːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deformed
  • شکل سوم:

    deformed
  • سوم شخص مفرد:

    deforms
  • وجه وصفی حال:

    deforming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    زشت کردن، کج و معوج کردن، بدشکل کردن، از شکل انداختن، دشدیسه کردن
    • - Tight shoes can deform feet.
    • - کفش تنگ می‌تواند پاها را از ریخت بیندازد.
    • - This drug may have caused deformed babies.
    • - احتمالاً این دارو موجب معیوب شدن نوزادان شده است.
    • - His spine is deformed.
    • - ستون فقرات او کج و معوج است.
    • - Some painters deform every thing they paint.
    • - برخی نقاش‌ها هرچه را که می‌کشند، زشت می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deform

  1. verb distort, disfigure
    Synonyms: batter, blemish, buckle, contort, cripple, damage, deface, flaw, gnarl, grimace, impair, injure, knot, maim, malform, mangle, mar, misshape, mutilate, ruin, skew, spoil, twist, warp, wince
    Antonyms: beautify, improve

ارجاع به لغت deform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deform

لغات نزدیک deform

پیشنهاد بهبود معانی