امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forwards

ˈfɔːrwərdz ˈfɔːwədz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    forwarded
  • شکل سوم:

    forwarded
  • وجه وصفی حال:

    forwarding

معنی

adverb
( forward =) به‌طرف جلو، به پیش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forwards

  1. verb To cause (something) to be conveyed to a destination
    Synonyms:
    addresses transmits ships sends routes dispatches consigns
  1. verb Send, ship
    Synonyms:
    furthers transmits promotes encourages ships remits relays readies hastens advances sends delivers fronts expedites accelerates
    Antonyms:
    holds maintains keeps
  1. verb Aid, expedite
    Synonyms:
    furthers assists advances
    Antonyms:
    ceases halts impedes stops hinders
  1. adverb In a forward direction
    Synonyms:
    forward ahead frontward onward onwards frontwards forrad forrader forrard

ارجاع به لغت forwards

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forwards» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forwards

لغات نزدیک forwards

پیشنهاد بهبود معانی