با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Respiration

ˌrespəˈreɪʃn ˌrespəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    respirations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
زیست‌شناسی تنفس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Deep respiration is key to calming your nervous system.
- تنفس عمیق کلید آرامش سیستم عصبی شماست.
- plant respiration
- تنفس گیاهی
noun uncountable
زیست‌شناسی تنفس سلولی
- Adequate oxygen supply is crucial for cellular respiration.
- تامین اکسیژن کافی برای تنفس سلولی بسیار مهم است.
- Cellular respiration is the process by which cells convert glucose into energy.
- تنفس سلولی فرآیندی است که در آن سلول‌ها گلوکز را به انرژی تبدیل می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد respiration

  1. noun The act or process of breathing
    Synonyms: breath
  2. noun The metabolic processes whereby certain organisms obtain energy from organic molecules; processes that take place in the cells and tissues during which energy is released and carbon dioxide is produced and absorbed by the blood to be transported to the lungs
    Synonyms: inhalation, breathing, exhalation, internal respiration, expiration, external respiration, process, cellular respiration, ventilation

ارجاع به لغت respiration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «respiration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/respiration

لغات نزدیک respiration

پیشنهاد بهبود معانی