فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shall

ʃl ʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • auxiliary verb B1
    باید، بایست، بایستی
    • - I shall probably go tomorrow.
    • - احتمالاً فردا خواهم رفت.
    • - Those who have faith shall be saved.
    • - آنان که ایمان دارند (حتماً) رستگار خواهند شد.
    • - The fine shall not exceed $ 200.
    • - جریمه از 200 دلار متجاوز نخواهد بود.
    • - Shall I invite them too?
    • - آن‌ها را هم دعوت کنم؟
    • - If any man shall hear, let him remember.
    • - اگر کسی بشنود، باید به‌دلیل بسپارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shall

  1. verb
    Synonyms: be going to, must, be about to, intend, want-to, be obliged

ارجاع به لغت shall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shall

لغات نزدیک shall

پیشنهاد بهبود معانی