فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perishable

ˈperɪʃəbl ˈperɪʃəbl

شکل جمع:

perishables

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

نابود‌شدنی، هلاک‌شدنی، زود‌گذر، کالای فاسد‌شونده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

perishable items such as butter and fruit

اقلام فاسد‌شدنی مانند کره و میوه

News is one of the perishable things that can lose its value by delay.

خبر یکی از چیزهای ناپایایی است که در اثر تأخیر ارزش خود را از دست می‌دهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Perishables such as milk must be refrigerated.

چیزهای فاسدشدنی مانند شیر باید در یخچال نگهداری شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perishable

  1. adjective liable to spoil, rot
    Synonyms:
    decaying easily spoiled decomposable destructible unstable short-lived
    Antonyms:
    endurance continuation

ارجاع به لغت perishable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perishable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perishable

لغات نزدیک perishable

پیشنهاد بهبود معانی