گذشتهی ساده:
detestedشکل سوم:
detestedسومشخص مفرد:
detestsوجه وصفی حال:
detestingنفرت کردن، تنفر داشتن از، بیزار بودن از
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I detest the smell of cigars.
از بوی سیگار برگ بیزارم.
I detest a government that mistreats its own people.
من از حکومتی که با مردم خود بدرفتاری کند، انزجار دارم.
those detested criminals
آن بزهکاران منفور
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «detest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detest