با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Detest

dɪˈtest dɪˈtest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    detested
  • شکل سوم:

    detested
  • سوم‌شخص مفرد:

    detests
  • وجه وصفی حال:

    detesting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نفرت کردن، تنفر داشتن از، بیزار بودن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I detest the smell of cigars.
- از بوی سیگار برگ بیزارم.
- I detest a government that mistreats its own people.
- من از حکومتی که با مردم خود بدرفتاری کند، انزجار دارم.
- those detested criminals
- آن بزهکاران منفور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detest

  1. verb hate; feel disgust toward
    Synonyms: abhor, abominate, be allergic to, despise, dislike intensely, down on, execrate, feel aversion toward, feel hostility toward, feel repugnance toward, have no use for, loathe, recoil from, reject, repudiate
    Antonyms: adore, cherish, like, love, prize, respect

ارجاع به لغت detest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/detest

لغات نزدیک detest

پیشنهاد بهبود معانی