فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Defuse

ˌdiːˈfjuːz ˌdiːˈfjuːz

گذشته‌ی ساده:

defused

شکل سوم:

defused

سوم‌شخص مفرد:

defuses

وجه وصفی حال:

defusing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

چاشنی (بمب و مین و غیره را) کشیدن، فیوز بمب را برداشتن، ماسوره کشیدن (از بمب و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The police found and defused the bombs.

پلیس بمب‌ها را کشف و آن‌ها را خنثی کرد.

verb - transitive

بی‌خطر کردن، بی‌آزار کردن، خنثی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - transitive

(با سیاست و کیاست و غیره) از وخامت (وضع) کاستن، تشنج‌زدایی کردن

The UN tried to defuse the situation in that country.

سازمان ملل کوشید، وضعیت آن کشور را آرام کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defuse

  1. verb disarm; smooth over
    Synonyms:
    weaken lessen diminish moderate soften alleviate soothe mollify pacify restrain subdue disable cripple deactivate demilitarize pad

ارجاع به لغت defuse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defuse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defuse

لغات نزدیک defuse

پیشنهاد بهبود معانی