گذشتهی ساده:
defusedشکل سوم:
defusedسومشخص مفرد:
defusesوجه وصفی حال:
defusingچاشنی (بمب و مین و غیره را) کشیدن، فیوز بمب را برداشتن، ماسوره کشیدن (از بمب و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The police found and defused the bombs.
پلیس بمبها را کشف و آنها را خنثی کرد.
(با سیاست و کیاست و غیره) از وخامت (وضع) کاستن، تشنجزدایی کردن
The UN tried to defuse the situation in that country.
سازمان ملل کوشید، وضعیت آن کشور را آرام کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defuse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defuse