آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ مهر ۱۴۰۴

    Comparatively

    kəmˈpærətəvli kəmˈpærətəvli

    معنی comparatively | جمله با comparatively

    adjective

    در مقایسه، به‌نسبت، نسبتاً، به‌طور نسبی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    These fruits are comparatively cheap.

    این میوه‌ها نسبتاً ارزانند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد comparatively

    1. adverb relatively
      Synonyms:
      approximately similarly analogously

    لغات هم‌خانواده comparatively

    • noun
      comparison, comparability
    • adjective
      comparable, comparative
    • verb - transitive
      compare
    • adverb
      comparatively, comparably

    سوال‌های رایج comparatively

    معنی comparatively به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی comparatively در زبان فارسی به‌صورت «به‌طور مقایسه‌ای» یا «نسبتاً» ترجمه می‌شود.

    این قید برای بیان مقایسه یا سنجش یک ویژگی، وضعیت یا شرایط نسبت به چیزی دیگر به‌کار می‌رود و نشان می‌دهد که یک پدیده یا کیفیت در قیاس با موردی دیگر چگونه است. ریشه‌ی این واژه از compare به معنای «مقایسه کردن» و پسوند -atively که حالت قیدی ایجاد می‌کند، گرفته شده است. بنابراین، comparatively به بیان درجه یا سطحی اشاره دارد که با معیار یا مرجعی دیگر سنجیده می‌شود.

    در مکالمات روزمره، comparatively برای نشان دادن تفاوت‌ها یا شباهت‌ها به کار می‌رود، بدون اینکه ادعای مطلق درباره‌ی یک ویژگی مطرح شود. به عنوان مثال، جمله‌ی This room is comparatively larger than the other one («این اتاق نسبت به اتاق دیگر بزرگ‌تر است») بیان می‌کند که اندازه‌ی اتاق در قیاس با اتاق دیگر بیشتر است، اما بیان‌کننده‌ی اندازه‌ی دقیق نیست. این کاربرد نشان می‌دهد که comparatively ابزاری برای بیان مقایسه‌ای ملایم و نسبی است.

    در متون علمی و پژوهشی، comparatively برای ارائه تحلیل‌های نسبی و داده‌های مقایسه‌ای اهمیت دارد. محققان از آن برای بیان تفاوت یا برتری نسبی میان نمونه‌ها، شرایط یا متغیرها استفاده می‌کنند. برای مثال، The new method is comparatively more efficient than the traditional one («روش جدید نسبت به روش سنتی به‌طور مقایسه‌ای کارآمدتر است») نشان می‌دهد که بهره‌وری روش جدید در قیاس با روش مرسوم افزایش یافته است، اما به صورت مطلق قضاوت نمی‌شود.

    از نظر زبانی، comparatively به انتقال دقت و ظرافت در بیان کمک می‌کند. این واژه به نویسنده یا سخنگو امکان می‌دهد نظر خود را به شکلی محتاطانه و متعادل بیان کند و از گزاره‌های افراطی یا قطعی پرهیز نماید. به این ترتیب، comparatively می‌تواند همزمان ابزار تحلیل و ابزار ادب زبانی باشد، زیرا بیان نسبی بودن، احترام به تفاوت‌ها و عدم اغراق را منتقل می‌کند.

    از منظر فلسفی و مفهومی، comparatively یادآور این حقیقت است که بسیاری از قضاوت‌ها، ارزیابی‌ها و درک‌های ما از جهان، نسبی هستند و با معیارها و مقایسه‌ها شکل می‌گیرند. این واژه به انسان یادآوری می‌کند که درک واقعیت، اغلب در بستری مقایسه‌ای و نسبی اتفاق می‌افتد و قضاوت مطلق به ندرت ممکن است. comparatively نه تنها یک قید زبانی، بلکه بیانگر نگرش تحلیلی و سنجش‌گرایانه به جهان است.

    ارجاع به لغت comparatively

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «comparatively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comparatively

    لغات نزدیک comparatively

    • - comparative
    • - comparative literature
    • - comparatively
    • - comparator
    • - compare
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.