آخرین به‌روزرسانی:

Integumentary

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پزشکی پوششی، پوستی، پوسته‌ای، جلدی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He studied the integumentary functions of various animal species.

او به بررسی عملکردهای پوششی گونه‌های مختلف حیوانی پرداخت.

Integumentary diseases can significantly affect skin health.

بیماری‌های پوستی می‌توانند به‌طور قابل توجهی بر سلامت پوست تأثیر بگذارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد integumentary

  1. adjective anything related to an enveloping or external layer or covering of an organism
    Synonyms:
    tegumentary

ارجاع به لغت integumentary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «integumentary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/integumentary

لغات نزدیک integumentary

پیشنهاد بهبود معانی