ازخودگذشتگی، فداکاری، ایثار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldier's act of self-sacrifice saved his comrades' lives.
فداکاری این سرباز جان همرزمانش را نجات داد.
Her self-sacrifice was evident when she gave up her dreams to take care of her sick mother.
ازخودگذشتگیاش مشهود بود؛ وقتی که برای مراقبت از مادر بیمارش، از رؤیاهایش دست کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self-sacrifice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-sacrifice