آخرین به‌روزرسانی:

Hard Work

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation

کار سخت، تلاش زیاد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالوکیشن‌های کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Success requires hard work and dedication.

موفقیت نیازمند کار سخت و فداکاری است.

Building a house is hard work.

ساختن خانه کار سختی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard work

  1. noun difficult labor
    Synonyms:
    labor drudgery hard way backbreaking work tough grind uphill battle long haul donkeywork

ارجاع به لغت hard work

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard work» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hard-work

لغات نزدیک hard work

پیشنهاد بهبود معانی