شکلهای نوشتاری دیگر این لغت: donkey-work و donkey work
خرکاری، خرحمالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The donkeywork of data entry was tedious and time-consuming.
خرکاری وارد کردن دادهها خستهکننده و وقتگیر بود.
He delegated the donkey-work of cleaning the equipment to his assistants.
او خرحمالی تمیز کردن دستگاهها را به دستیارانش محول کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «donkeywork» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/donkeywork