Donkeywork

ˈdɑːŋkiwɜːrk ˈdɒŋkiwɜːk
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت: donkey-work و donkey work

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun informal
خرکاری، خرحمالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The donkeywork of data entry was tedious and time-consuming.
- خرکاری وارد کردن داده‌ها خسته‌کننده و وقت‌گیر بود.
- He delegated the donkey-work of cleaning the equipment to his assistants.
- او خرحمالی تمیز کردن دستگاه‌ها را به دستیارانش محول کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد donkeywork

  1. noun unpleasant or tedious work
    Synonyms: dirty work, grunt work, scut work, shitwork, thankless task

ارجاع به لغت donkeywork

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «donkeywork» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/donkeywork

لغات نزدیک donkeywork

پیشنهاد بهبود معانی