شکل جمع:
correctionsتصحیح، اصلاح
تصحیح، اصلاح، غلطگیری، تأدیب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to make corrections
حک و اصلاح کردن، اصلاح کردن
We will make the necessary corrections and send you a new bill.
اصلاحات لازمه را به عمل آورده و صورت حساب تازهای برایتان ارسال خواهیم داشت.
I read your composition and corrected it; are my corrections legible?
انشای شما را خواندم و اصلاح کردم؛ اصلاحات من خوانا هستند؟
a house of correction
دارالتأدیب، ندامتگاه
لاک غلطگیر (مایع سفیدی که روی غلطهای نوشتاری میمالند تا محو شوند)
لاک غلطگیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «correction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/correction