امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flexibility

ˌfleksəbɪləti ˌfleksəbɪləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    flexibilities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
انعطاف، انعطاف‌پذیری، قابلیت انعطاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- flexibility in a changing market
- انعطاف‌پذیری در بازاری متغیر
- The flexibility of my work schedule allows me to take time off whenever I need it.
- انعطاف‌پذیری برنامه‌ی کاری‌ام به من این امکان را می‌دهد که هر موقع نیاز داشته باشم، به مرخصی بروم.
noun uncountable
قابلیت خمیدگی، خمش، نرمی، انعطاف‌پذیری
- Yoga helps improve flexibility and range of motion in the body.
- یوگا به بهبود انعطاف‌پذیری و دامنه‌ی حرکت بدن کمک می‌کند.
- Stretching exercises can help improve flexibility.
- تمرین‌های کششی می‌تواند به افزایش انعطاف‌پذیری کمک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flexibility

  1. noun elasticity, adaptability
    Synonyms:
    adjustability affability complaisance compliance docility extensibility flaccidity flexibleness give limberness litheness plasticity pliability pliancy resilience springiness suppleness tensility tractability
    Antonyms:
    constraint inelasticity inflexibility resistance

لغات هم‌خانواده flexibility

  • noun
    flexibility

ارجاع به لغت flexibility

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flexibility» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flexibility

لغات نزدیک flexibility

پیشنهاد بهبود معانی