نفس نفس زدن، از نفس افتادن، با نفس نفس گفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She gave a gasp when she saw the surprise.
وقتی غافلگیری را دید، نفسش برید (از نفس افتاد).
He gave a gasp of pain when he touched the hot stove.
وقتی به اجاق داغ دست زد، از درد نفس نفس زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «give a gasp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/give-a-gasp