شکل جمع:
enginesموتور، ماشین، اسباب، آلت، محرک، ماشین بخار
I repaired this car's engine.
موتور این اتومبیل را تعمیر کردم.
engines of torture
آلات شکنجه
engines of warfare
ابزار جنگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «engine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/engine