شکل جمع:
bastardsحرامزاده، جازده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Javad was the bastard son of Hajji Kamooee.
جواد فرزند نامشروع حاجی کامویی بود.
Gneiss is called bastard granite.
گنیس را سنگ خارای نامرغوب مینامند.
bastard dogs
سگهای غیراصیل
a bastard bolt
مهرهی ناجور (که به هیچ نمیخورد)
a bastard car
اتومبیل بدساخت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bastard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bastard