آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Baseborn

معنی baseborn | جمله با baseborn

adjective

حرام‌زاده، پست، فرومایه، بدگهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Even though he was baseborn, he gained wealth and position.

با آنکه اصل و نسبی نداشت به جاه و مقام رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد baseborn

  1. adjective born to parents who are not married to each other
  1. adjective lacking high station or birth

ارجاع به لغت baseborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baseborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/baseborn

لغات نزدیک baseborn

پیشنهاد بهبود معانی