گذشتهی ساده:
shipwreckedشکل سوم:
shipwreckedسومشخص مفرد:
shipwrecksوجه وصفی حال:
shipwreckingشکل جمع:
shipwrecksکشتیشکستگی، غرق کشتی، غرق
we are shipwrecked, blow, oh, favorable wind!
کشتیشکستگانیم، ای باد شرطه برخیز!
The survivors of the shipwreck were rescued by a passing fishing boat.
بازماندگان کشتی غرقشده توسط یک قایق ماهیگیری درحال عبور نجات یافتند.
کشتیشکسته شدن، غرق شدن (کشتی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The captain's negligence ultimately shipwrecked the entire crew and passengers.
غفلت کاپیتان در نهایت باعث غرق شدن کل خدمه و مسافران شد.
The pirate's cunning plan was to intentionally shipwreck rival ships and steal their treasures.
نقشه حیلهگر دزدان دریایی این بود که عمداً کشتیهای رقیب را غرق کنند و گنجهای آنها را بدزدند.
تباه کردن، ناکام کردن، به هم زدن
That hasty marriage shipwrecked his life.
آن ازدواج شتابآمیز زندگی او را تباه کرد.
The economic crisis threatened to shipwreck the stability of the nation's financial system.
بحران اقتصادی ثبات سیستم مالی کشور را به هم زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shipwreck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shipwreck