فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corpse

kɔːrps kɔːps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corpses

معنی و نمونه‌جمله

  • noun countable C2
    نعش، لاشه، جسد
    • - They wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea.
    • - جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corpse

  1. noun dead body
    Synonyms: body, bones, cadaver, carcass, carrion, deceased, departed, mort, remains, stiff

ارجاع به لغت corpse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corpse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corpse

لغات نزدیک corpse

پیشنهاد بهبود معانی