فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Corpse

kɔːrps kɔːps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corpses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
جسد، نعش، جنازه، لاشه، بدن بی‌جان link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The police discovered the corpse in the abandoned house.
- پلیس جسد را در خانه‌ی متروکه پیدا کرد.
- They wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea.
- جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.
- They carefully examined the corpse to determine the cause of death.
- آن‌ها جنازه را با دقت بررسی کردند تا علت مرگ را تعیین کنند.
noun countable
ته‌مانده، لاشه، پس‌مانده، تفاله
- After the company went bankrupt, its app became the corpse of its once-thriving business.
- پس‌از ورشکستگی شرکت، اپلیکیشن آن تبدیل به تفاله‌ی کسب‌وکار پررونق سابقش شد.
- The old website is now just the corpse of what it used to be, with no active users.
- این وب‌سایت قدیمی اکنون فقط پس‌مانده‌ی چیزی است که قبلاً بود، بدون هیچ کاربر فعالی.
noun countable
قدیمی جسم، پیکر، تن، کالبد، بدن
- A corpse can be identified even in the early stages of decomposition.
- بدن حتی در مراحل اولیه‌ی تجزیه هم قابل شناسایی است.
- The paramedics arrived and found the corpse still breathing.
- امدادگران رسیدند و پیکری را یافتند که هنوز درحال نفس کشیدن بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corpse

  1. noun dead body
    Synonyms:
    body remains stiff deceased bones cadaver carcass carrion departed mort

ارجاع به لغت corpse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corpse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corpse

لغات نزدیک corpse

پیشنهاد بهبود معانی