فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Corps

kɔːr kɔː

شکل جمع:

corps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

هیئت، گروه، دسته، لشکر، سپاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the New York press corps

گروه خبرنگاران نیویورک

the U.S. Corps of Engineers

رسته‌ی مهندسان ارتش امریکا

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the Marine Corp

سپاه تفنگداران دریایی

Peace Corps

سپاه صلح

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corps

  1. noun group trained for action
    Synonyms:
    team group party band crew body unit squad outfit company troop detachment division contingent brigade regiment troupe posse squadron

Collocations

diplomatic corps

کر دیپلماتیک، سفیران و کارمندان ارشد سیاسی (در هر شهر)

کر دیپلماتیک، سیاست‌کاران (همه سفیران و کارمندان سفارتخانه‌ها در شهر به خصوصی)، هیئت سیاسی

ارجاع به لغت corps

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corps» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corps

لغات نزدیک corps

پیشنهاد بهبود معانی