امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cartoon

kɑːrˈtuːn kɑːˈtuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cartoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable A2
فیلم‌های نقاشی شده، کاریکاتور، داستان مصور، تصویر مضحک انتقادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The cartoon showed hungry children demanding milk from the president.
- کاریکاتور بچه‌های گرسنه‌ای را نشان می‌داد که از رئیس‌جمهور شیر می‌خواستند.
noun countable
طراحی اولیه‌ی نقاشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cartoon

  1. noun funny drawing, often with dialogue or caption
    Synonyms: animation, caricature, comic strip, drawing, lampoon, parody, representation, satire, sketch, takeoff

ارجاع به لغت cartoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cartoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cartoon

لغات نزدیک cartoon

پیشنهاد بهبود معانی