فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hambone

معنی‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive

استخوان ران خوک، استخوان ژامبون

noun verb - intransitive verb - transitive

(آمریکا- عامیانه) هنرپیشه‌ی بد (نوازنده یا رقاص یا بازیگری که در اجرای نقش خود غلو می‌کند )، هنرمند روحوضی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - intransitive verb - transitive

(عامیانه) در اجرای نقش خود غلو کردن

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hambone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hambone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hambone

لغات نزدیک hambone

پیشنهاد بهبود معانی