شکل جمع:
idolsچهرهی محبوب، قهرمان، ستاره، الگو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The young singer dreamed of becoming an idol one day.
خوانندهی جوان آرزو داشت روزی تبدیل به یک چهرهی محبوب شود.
This actor is now the idol of the young people.
این هنرپیشه اکنون قهرمان جوانان است.
دین بت، معبود، صنم، خدای دروغین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They worshipped wooden idols.
آنان بتهای چوبی را میپرستیدند.
My grandmother has an idol of Lord Krishna in her prayer room.
مادربزرگ من بت لرد کریشنا را در اتاق عبادتش دارد.
لافزن، دغلباز، دروغگو
The man claiming to be a doctor was revealed to be an idol.
مردی که ادعا می کرد پزشک است, معلوم شد که یک دروغگو است.
She realized too late that her favorite celebrity was nothing more than an idol.
او خیلی دیر متوجه شد که سلبریتی مورد علاقهاش چیزی بیش از یک دغلباز نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «idol» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idol