Plaintiff

ˈpleɪntɪf ˈpleɪntɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    plaintiffs

معنی

noun countable
حقوق خواهان، دادخواه، عارض، شاکی، مدعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plaintiff

  1. noun One that makes a formal complaint, especially in court
    Synonyms: complainant, accuser, claimant, litigant, prosecutor, suer
    Antonyms: defendant

ارجاع به لغت plaintiff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plaintiff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plaintiff

لغات نزدیک plaintiff

پیشنهاد بهبود معانی