Complainant

kəmˈpleɪnənt kəmˈpleɪnənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    complainants

معنی

noun
شاکی، دادخواه، عارض، مدعی، خواهان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد complainant

  1. noun One that makes a formal complaint, especially in court
    Synonyms: plaintiff, claimant, accuser
    Antonyms: defendant

ارجاع به لغت complainant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «complainant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/complainant

لغات نزدیک complainant

پیشنهاد بهبود معانی