فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crevasse

krɪˈvæs krɪˈvæs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive
    شکاف عمیق، شکاف زدن، رخنه کردن، نفوذ کردن، کافت
    • - One of the climbers fell into a crevasse.
    • - یکی از کوهنوردان در یخ‌شکافی افتاد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crevasse

  1. noun precipice
    Synonyms: abyss, chasm, fissure, gap, hole, cleft
  2. noun crack, gap
    Synonyms: abyss, chasm, chink, cleft, crack, cranny, cut, division, fissure, fracture, hole, interstice, opening, precipice, rent, rift, slit, split

ارجاع به لغت crevasse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crevasse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crevasse

لغات نزدیک crevasse

پیشنهاد بهبود معانی