فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Interstice

ɪnˈtɜrːstɪs ɪnˈtɜːstɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    درز، شکاف، چاک، ترک، فاصله، سوراخ ریز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد interstice

  1. noun opening, crack
    Synonyms: aperture, chink, cleft, cranny, crevice, fissure, gap, hole, interval, slit, space
    Antonyms: closing, closure

ارجاع به لغت interstice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interstice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interstice

لغات نزدیک interstice

پیشنهاد بهبود معانی