Interstice

ɪnˈtɜrːstɪs ɪnˈtɜːstɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
درز، شکاف، چاک، ترک، فاصله، سوراخ ریز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interstice

  1. noun opening, crack
    Synonyms:
    hole gap space crack slit crevice fissure chink cranny aperture cleft
    Antonyms:
    closure closing

ارجاع به لغت interstice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interstice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interstice

لغات نزدیک interstice

پیشنهاد بهبود معانی