آخرین به‌روزرسانی:

Interstitial

ˌɪntəˈstɪʃəl ˌɪntəˈstɪʃəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective

وابسته به شکافچه یا درز، روزنه‌ساز، شکافچه‌دار، روزنه‌ای

adjective

کالبدشناسی میان نهاده، بینابینی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

interstitial tissue

بافت میان‌نهاده

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت interstitial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interstitial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interstitial

لغات نزدیک interstitial

پیشنهاد بهبود معانی