فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Federative

ˈfedərətɪv ˈfedərətɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

فدراسیونی، اتحادیه‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The new constitution supports a federative system of government.

قانون اساسی جدید از نظام اتحادیه‌ای حکومتی حمایت می‌کند.

Each federative unit retains autonomy in internal affairs.

هر بخش فدراسیونی، در امور داخلی خود استقلال دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت federative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «federative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/federative

لغات نزدیک federative

پیشنهاد بهبود معانی