آخرین به‌روزرسانی:

Formulation

ˌfɔːrmjəˈleɪʃn̩ ˌfɔːmjʊˈleɪʃn̩

معنی‌ها

noun

(نقشه) تنظیم، تدوین، پی‌ریزی، طرح‌ریزی، صورت‌بندی

noun

دستور ساخت، دستور عمل، فرمول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد formulation

  1. noun inventing or contriving an idea or explanation and formulating it mentally
    Synonyms:
    expression conceptualization conceptualisation
  1. noun a substance prepared according to a formula
    Synonyms:
    preparation

ارجاع به لغت formulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «formulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/formulation

لغات نزدیک formulation

پیشنهاد بهبود معانی