Preoccupation

priːˌɑːkjəˈpeɪʃn priːˌɒkjəˈpeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
توجه فکری، فکر و ذکر، اشتغال فکری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- nowadays, his sole preoccupation is money.
- این روزها یگانه فکر و ذکر او پول است.
- His current preoccupation is the appointment of the new manager.
- فکر و ذکر فعلی او انتصاب مدیر جدید است.
noun
حواس‌پرتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preoccupation

  1. noun Total occupation of the attention or of the mind
    Synonyms: absorption, engrossment, enthrallment, immersion, prepossession
  2. noun The act of taking occupancy before someone else does
    Synonyms: absorption, preoccupancy, fixation, daydreaming, obsession, amusement, engrossment

ارجاع به لغت preoccupation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preoccupation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preoccupation

لغات نزدیک preoccupation

پیشنهاد بهبود معانی