فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clemency

ˈklemənsi ˈklemənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    بخشایندگی، رحم، اعتدال عناصر
    • - He considered clemency, even toward enemies, a necessity.
    • - او مروت حتی نسبت به دشمنان را هم واجب می‌دانست.
    • - the judge's clemency toward the offender
    • - عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار
    • - the clemency of the weather in Shiraz
    • - اعتدال هوای شیراز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clemency

  1. noun forgiveness
    Synonyms: caritas, charity, compassion, endurance, equitableness, fairness, forbearance, gentleness, grace, humanity, indulgence, justness, kindness, lenience, leniency, lenity, lifesaver, mercifulness, mercy, mildness, moderation, soft-heartedness, sufferance, tenderness, tolerance, toleration
    Antonyms: no mercy

ارجاع به لغت clemency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clemency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clemency

لغات نزدیک clemency

پیشنهاد بهبود معانی