فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clemency

ˈklemənsi ˈklemənsi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

بخشایندگی، رحم، اعتدال عناصر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He considered clemency, even toward enemies, a necessity.

او مروت حتی نسبت به دشمنان را هم واجب می‌دانست.

the judge's clemency toward the offender

عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the clemency of the weather in Shiraz

اعتدال هوای شیراز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clemency

  1. noun forgiveness
    Synonyms:
    mercy compassion kindness grace leniency forbearance indulgence tolerance humanity gentleness leniency mildness tenderness charity toleration soft-heartedness mercifulness moderation fairness justness sufferance endurance equitableness lenity caritas lifesaver
    Antonyms:
    no mercy

ارجاع به لغت clemency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clemency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clemency

لغات نزدیک clemency

پیشنهاد بهبود معانی