همچنین به این شکل نیز نوشته میشود: put the seal on something
انگلیسی بریتانیایی (چیزی را) قطعی کردن، نهایی کردن، (به چیزی) قطعیت بخشیدن، مهر تأیید (بر چیزی) زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The goal set the seal on their victory.
این گل پیروزی آنها را قطعی کرد.
They see this election as a chance to put the final seal on the defeat of communism.
آنها این انتخابات را فرصتی برای قطعیت بخشیدن به شکست کمونیسم میدانند.
In 1972, Nixon went to China to put the seal on the new relationship.
در سال ۱۹۷۲، ریچاد نیکسون [رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا] به چین رفت تا بر مناسبات جدید مهر تأیید بزند.
The meeting put the seal on the negotiations.
این نشست مذاکرات را نهایی کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «set the seal on something» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/set-the-seal-on-something