فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

River

ˈrɪvər ˈrɪvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rivers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    رودخانه
    • - a navigable river
    • - رود قابل کشتیرانی (ناوپذیر)
    • - the Karoon river
    • - رود کارون
    • - a river of volcanic lava
    • - رودی از گدازه‌ی آتشفشانی
    • - a river of blood
    • - رودی از خون
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد river

  1. noun waterway
    Synonyms: beck, branch, brook, course, creek, estuary, rill, rivulet, run, runnel, stream, tributary, watercourse

Collocations

Idioms

  • sell down the river

    مورد ظلم و جور قرار دادن، نارو زدن

  • up the river

    (امریکا) به زندان، به ندامتگاه، در زندان

ارجاع به لغت river

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «river» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/river

لغات نزدیک river

پیشنهاد بهبود معانی