قتلعام، خونریزی، کشتار، حمام خون
The ongoing bloodletting in the region shows no signs of stopping.
کشتار مداوم در منطقه، هیچ نشانهای از آتشبس را نشان نمیدهد.
The history of bloodletting between the two tribes dated back centuries.
تاریخچهی کشتار بین این دو قبیله به قرنها قبل باز میگردد.
کسبوکار تعدیل نیرو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bloodletting at the company resulted in numerous layoffs.
تعدیل نیرو در شرکت منجر به اخراجهای متعددی شد.
After the bloodletting, morale among the remaining employees was low.
پساز تعدیل نیرو، روحیهی کارکنان باقیمانده کم شد.
پزشکی رگزنی، فصد، فصد خون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
He wasn't ready to the bloodletting.
او برای فصد خون آماده نبود.
Bloodletting was a common practice in ancient medicine.
رگزنی در طب قدیم رایج بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bloodletting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bloodletting