با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Thumping

ˈθʌmpɪŋ ˈθʌmpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    thumped
  • شکل سوم:

    thumped
  • سوم شخص مفرد:

    thumps

معنی‌ها

  • adjective
    تپنده، تاپ‌تاپ‌کننده
  • adjective
    کوبنده، کوبشگر، کوبان
  • adjective
    (عامیانه) بسیار بزرگ، جانانه، گنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد thumping

  1. verb Move rhythmically
    Synonyms: whacking, poking, striking, pounding, slapping, walloping, beating, rapping, knocking
  2. verb Make a dull sound
    Synonyms: thudding
  3. noun A heavy dull sound (as made by impact of heavy objects)
    Synonyms: thump, clump, clunk, thud
  4. adjective (used informally) very large
    Synonyms: humongous, banging, whopping, walloping

ارجاع به لغت thumping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thumping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thumping

لغات نزدیک thumping

پیشنهاد بهبود معانی