۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Thumping

ˈθʌmpɪŋ ˈθʌmpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    thumped
  • شکل سوم:

    thumped
  • سوم‌شخص مفرد:

    thumps

معنی‌ها

adjective
تپنده، تاپ‌تاپ‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
کوبنده، کوبشگر، کوبان
adjective
(عامیانه) بسیار بزرگ، جانانه، گنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thumping

  1. verb move rhythmically
    Synonyms:
    beating knocking striking slapping pounding rapping whacking walloping poking
  1. verb make a dull sound
    Synonyms:
    thudding
  1. noun a heavy dull sound (as made by impact of heavy objects)
    Synonyms:
    thud thump clunk clump
  1. adjective (used informally) very large
    Synonyms:
    humongous whopping walloping banging

ارجاع به لغت thumping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thumping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thumping

لغات نزدیک thumping

پیشنهاد بهبود معانی