گذشتهی ساده:
latenedشکل سوم:
latenedوجه وصفی حال:
lateningدیر شدن یا کردن، به تاخیر انداختن، تاخیر داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her indecision laten the start of the meeting.
بلاتکلیفی او شروع جلسه را به تاخیر انداخت.
As the evening wore on, the hour would laten faster than expected.
با نزدیک شدن به عصر، ساعت دیرتر از آنچه انتظار میرفت دیر میشد.
The heavy traffic latened our arrival at the event.
ترافیک سنگین ورود ما به این مراسم را به تاخیر انداخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «laten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laten