فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Laten

lɛtən ˈleɪtən

گذشته‌ی ساده:

latened

شکل سوم:

latened

وجه وصفی حال:

latening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

دیر شدن یا کردن، به تاخیر انداختن، تاخیر داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Her indecision laten the start of the meeting.

بلاتکلیفی او شروع جلسه را به تاخیر انداخت.

As the evening wore on, the hour would laten faster than expected.

با نزدیک شدن به عصر، ساعت دیرتر از آنچه انتظار می‌رفت دیر می‌شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The heavy traffic latened our arrival at the event.

ترافیک سنگین ورود ما به این مراسم را به تاخیر انداخت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت laten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laten

لغات نزدیک laten

پیشنهاد بهبود معانی