آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ آبان ۱۴۰۴

    Inherited

    ɪnˈher.ɪtɪd ɪnˈherɪtɪd

    معنی inherited | جمله با inherited

    adjective

    ارثی، موروثی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The inherited genetic disorder caused him to have a weak immune system.

    اختلال ژنتیکی ارثی باعث شد سیستم ایمنی ضعیفی داشته باشد.

    The inherited wealth allowed him to live a life of luxury.

    ثروت موروثی به او این امکان را داد که زندگی تجملاتی‌ای داشته باشد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inherited

    1. adjective hereditary
      Synonyms:
      genetic inborn in the blood handed down passed down innate inbred congenital in the genes connate rooted

    سوال‌های رایج inherited

    معنی inherited به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی inherited در زبان فارسی به «موروثی» یا «ارثی» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی inherited معمولاً برای اشاره به ویژگی‌ها، دارایی‌ها، یا شرایطی به کار می‌رود که از نسل‌های قبلی به فرد یا نسل بعدی منتقل شده است. این انتقال می‌تواند از طریق ژنتیک باشد، مانند صفات جسمانی و ویژگی‌های بیولوژیکی، یا از طریق قانون و سنت، مانند دارایی‌ها و اموال که به ارث گذاشته می‌شوند. مفهوم «ارثی بودن» در فرهنگ‌ها و علوم مختلف جایگاه مهمی دارد و به نحوی بیانگر پیوستگی و ارتباط میان نسل‌ها است.

    در زمینه زیست‌شناسی و ژنتیک، inherited به صفات و ویژگی‌هایی گفته می‌شود که از والدین به فرزندان منتقل می‌شود. این صفات می‌توانند شامل رنگ چشم، رنگ مو، گروه خونی، یا حتی برخی بیماری‌های ژنتیکی باشند. مطالعه ویژگی‌های ارثی نقش مهمی در فهم چگونگی انتقال صفات و بیماری‌ها بین نسل‌ها ایفا می‌کند و در پزشکی و تحقیقات علمی کاربرد فراوان دارد.

    از سوی دیگر، مفهوم inherited در حقوق و امور مالی به اموالی اشاره دارد که پس از فوت فرد، به وراث قانونی یا افراد مشخص شده منتقل می‌شود. این اموال ممکن است شامل خانه، زمین، پول، آثار هنری و سایر دارایی‌ها باشد. فرآیند انتقال این دارایی‌ها تحت قوانین ارث و وصیت‌نامه انجام می‌شود و اهمیت زیادی در حفظ حقوق وراث و مدیریت دارایی‌های خانوادگی دارد.

    علاوه بر جنبه‌های ژنتیکی و مالی، عبارت inherited می‌تواند به ارزش‌ها، سنت‌ها و فرهنگ‌های منتقل شده از نسل‌های پیشین اشاره داشته باشد. بسیاری از جوامع، باورها، آداب و رسوم خود را به صورت ارثی و نسل به نسل حفظ و منتقل می‌کنند تا هویت فرهنگی و اجتماعی خود را حفظ نمایند. این نوع ارث به شکل معنوی یا غیرمادی است و نقش مهمی در شکل‌دهی به هویت جمعی افراد دارد.

    مفهوم inherited بیانگر پیوند و ارتباط عمیق میان گذشته و حال است. چه در زمینه ژنتیکی، مالی، یا فرهنگی، این واژه نشان می‌دهد که بخش‌هایی از وجود یا زندگی افراد نتیجه تجربیات، ویژگی‌ها و دارایی‌های نسل‌های گذشته است. شناخت و احترام به این انتقال‌ها می‌تواند به درک بهتر خودمان و نقش‌مان در تاریخ و جامعه کمک کند.

    ارجاع به لغت inherited

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «inherited» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inherited

    لغات نزدیک inherited

    • - inheritance
    • - inheritance tax
    • - inherited
    • - inheritor
    • - inhesion
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.